من به این نتیجه رسیدم که هرقدر کمتر به دیگران کار داشته باشی اونا بیشتر به کارت کار دارن! این دیگران از خانواده آدم شروع میرسه تا فامیل و دوست و آشنا و همسایه و سرایدار ساختمون و راننده تاکسی و حتا یه سهمی هم به جک و جونورای توی خیابون میرسه! انگار حتما باید یه انگشت توی زندگی ادم بکنن و یه حرفی بزنن و یه چیزی بگن. اصن نکنن قران خدا غلط میشه.

اصولا ادمی نیستم که سوال بپرسم که مثلا چرا انقد تلفنت اشغال بود، با کی حرف میزدی، چقد دیر بیدار میشی، چرا شام و ناهار نداری و اینجور سوالها. پرسیدن این مدل سوالها از خودمم حالمو بد میکنه. منو عصبانی و بی حوصله میکنه و گاهی باعث میشه به تندی جواب بدم.

اینکه چرا شب خوابم نمیبره، چرا صبح میخوابم، چرا گوشیم همیشه سایلنته، چرا پشت خطی هامو جواب نمیدم، چرا حاضر نیستم نظمی رو که دوس دارم تغییر بدم، چرا کلاسم برگزار نشد، چرا انقد دوش میگیرم، چرا کمتر کاهو میخرم، چرا اون روو تختی خوشگله رو کمتر استفاده میکنم و یه عاااااالمه سوال دیگه که پرسیدنش از دیگران نه به من ربط داره و نه به بقیه! 

مهم نیست رابطمون والد و فرزندیه، خواهر و برادریه، زن و شوهریه، دوستانه اس، فامیل گونه اس یا هر اسم دیگه ای که میتونه داشته باشه؛ مهم اینه که توی هر نوع رابطه ای که هستیم، چه دور و چه نزدیک، نباید یه حرفایی رو بگیم مخصوصا اگه بدونیم مخاطبمون یه اخلاق گند داره که خوشش نمیاد ازش چیزی بپرسن و جوابش چیزیو به دانش و علم شما اضافه نمیکنه و باعث میشه یه آدم بیشتر شما رو بپیچونه و بیشتر شما ناراحت بشید!


پ.ن: آیه ۱۰۱ سوره مائده میگه: ای کسانیکه ایمان آورده اید از چیزهایی سوال نکنید که جواب آن فایده ای ندارد و شما را ناراحت میکند.




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روانشناسی امروزی Sirun Sona گروه کامپیوتر بزمان hope&happiness مستند به رنگ سبز آموزش مدیریت و کارآفرینی Red خرید فرش کاشان - خرید فرش اینترنتی آموزش خیاطی آذربایجان بلاگ